سلام
این هم یه شعر دیگه در باره سادیان امیدوارم سرحالتون بیاره
بیا بشنو حدیث سادیانی
که برگردی زپیری برجوانی
بهشت کوچکی روی زمین است
انارش سرخ و رنگش آتشین است
نه در دارد نه دیواری به باغش
جهانگردان همه گیرند سراغش
درخت میوه با آب روانش
جهانی محو نام و هم نشانش
شهیدانی بدینجا خفته در خاک
که نور از قبرشان تابد به افلاک
به کوه اشک سر برده به افلاک
کزاینجا دور باشد چشم ناپاک
علی آقا طالبی سادیانی
یادش به خیر قدیم ترها وقتی کسی به مشهد مقدس یا کربلای معلا و نجف اشرف مشرف می شد قبل از رفتن چاووش خوانها در روستا راه می افتادن و چاووشی می خواندند.تا اونجا که یادم میاد حاج علی نقی زاده یا همون علی حبیب خودمون چاووشی های زیبایی می خوند و الان صداش توی گوشم هست کاش بتونم یه فایل صوتی ازش بیداکنم و بگذارم.
صلواتخوانی:
اول به مدینه، مصطفی را صلوات دوم به نجف، شیر خدا را صلوات
سوم در کربلا، به شمر ملعون لعنت چهارم به توس، غریبالغربا را صلوات
ما دوستدار مصحف و در دین احمدیم اندر جهان به خلق دو عالم سرآمدیم
زیر لوای آل علی (ع) صف کشیدهایم چشم انتظار قائم آل محمدیم
بازگشت کاروان از سفر عتبات عالیات:
چه کربلا، عزیزان خدا نصیب کند خدا نصیب به عرش و هم، گدا بکند
رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید دیدم که تربت شهدا مشک و عنبر است
رفتن کاروان به مشهد مقدس:
در توس جلالت رضا میبینم بیپرده، حریم کبریا میبینم
در کفشکَنِ حریم پور موسی موسای کلیم، با عصا میبینم
مشهد مقدس :
ز تربت شهدا بوی سیب میآید ز توس بویِ رضای غریب میآید
سری نهاده به غربت، رضا دلش تنگ است ز توس تا به مدینه، هزار فرسنگ است
تخم مرغ شکستن
یکی از رسوم قدیمی در روستا شکستن تخم مرغ برای دفع چشم زخم بود یعنی برای اینکه بفهمند چه کسی چشم زخم زده تخم مرغی را با نمک و اسفند یا با پول شاهی لای یک پارچه می پیچیدند و اسم یک یک افرادی را که احتمال می دادند اصطلاحا چشمشان شور بوده را نام می بردند و برای هریک فشار می دادند و صد البته تخم مرغ بیچاره تحت یکی از این فشارها می شکست و بیچاره کسی که به نامش درآمده بود اگر از فامیل درجه یک و محبوب بود می گفتند از روی دوستی چشمش کرده و اگر نه می گفتند بترکه چشم حسود چشمش بیفته کف پات و از این حرفا ...ادعای برخی قدیمی ها این بود که خیلی قدیمی ترها تخم مرغ رو وسط سینی می گذاشتن و اسم ها رو می خوندن و تخم مرغ خودبه خود می ترکیده که این خیلی بعید به نظر می رسه .
شاهزاده موسی وعیسی علیهم السلام
شاید یادتون بیاد که در حدفاصل سادیون بایین و سادیان بالا و در کنار قبرستان روستا یه ساختمان کوچک از سنگ و گل بود که معروف بود به شازده مساب یا شازده موسی که به مرور زمان خراب شد وسقفش ریخت ؛ یادم هست بچه که بودیم به اونجا سر می زدیم و یه تاقچه سیاه شده از دود چراغ داشت که برای گذاشتن فانوس نفتی و شمع تعبیه شده بود .
تا یادم هست مردم روستا و خصوصا خانمها خیلی بهش معتقد بودند و برای حل مشکلاتشون اونجا می رفتن و چراغ می گذاشتن و در این اواخر که خراب شده بود می رفتن و به تیرهای سقف اتاقش که ریخته بود نخ می بستند و حاجت می خواستند.
خیلی از قدیمی ها و ریش سفیدها هم خواب دیده بودند که اینجا امامزاده است اما به همت مرحوم حجت الاسلام اسماعیلی هراندازه که می شد برای پیدا کردن امامزاده تلاش شد اما متاسفانه اثری یافت نشد.
قاشق زنی
یکی از رسوم قشنگ و البته خیلی قدیمی روستا رسم قاشق زنی هست که البته در برخی جاهای دیگر هم رواج داشته و از قدیمی ترهای روستای سادیان تعریفش رو شنیدیم.
و این رسم اینطور بوده که زنان چادری بر سر انداخته و نقابی بر چهره میزدند تا ناشناس بموند و با یه قاشق و قابلمه در خونه های مردم می رفتن وقاشق رو بر قابلمه می کوبیدند تا صاحبخانه در رو باز کنه و مشتی آذوقه و بنشن داخل قابلمه فرد بریزه و گاهی هم بول نقد داده می شده است و البته فرد هیچ صحبتی نمی کرده و صاحبخانه هم سوالی نمی برسیده
سنت قاشقزنی به مرور زمان تغییراتی کرده یعنی در این اواخر مردان جوان چادری روی سرشون می انداختن و برای شیطنت و خوشمزگی به در خانه اهالی می رفتن و در بسیاری از موارد هم صاحبخانه متوجه می شده و به دنبال اونا می افتاده .
اونطور که با یه مراجعه کوتاه به منابع میشه بهش دست بیدا کرد اینه که ظاهرا در قدیم ترها با جمع آوری آذوقه از در خانه های مردم آشی درست می کردن که اعتقاد داشتن اون آش شفابخشه .
به روایت برخی از اهالی قلم این آش آش ابودردا یا آش امام زین العابدین علیه السلام بوده و برای خوراندن به بیمار داخل خانه و فقرا تهیه می شده است.
سلام
این بار می خوام به یه رسم بسیار زیبا و به یاد موندنی در روستا اشاره کنم که البته در روستاهای دیگر کاشون هم رواج داشته رسمی واقعا زیبا و خاطره انگیز به نام
آها ها و هوم بابا
در قدیم رسم بود بچه های روستا در سه روزه نیمه رمضان بعد از افطار در محلی که از قبل با همدیگه قرار می گذاشتن و جمع می شدن و یک یا دو نفر را به عنوان میاندار و صندوق دار انتخاب می کردند و دسته جمعی به در خانه اهالی روستا می رفتن و میاندار با صدای بلند و رسا اشعار مخصوص مراسم را در پشت در خانه ها می خوند و بچه ها نیز اونو همراهی می کردن و مردم هم به تناسب توانشان هدیه نقدی یا تنقلات از قبیل برگه زرد آلو ، گردو، نخودچی و کشمش، گز، شکلات، بادام و فندق به درخانه می آورد و به صندوق دار می داد .
بچه ها این مراسم را با صلوات آغاز می کردند و با صلوات به بایان می بردند.
بعضی اوقات ، کوچکترهای منزل به شوخی از پشت بام یا از پشت در به ناگاه سطل آبی به روی گروه میپاشیدند که باعث شور و هیجان در میان بچه ها می شد و این شوخی از خاطره انگیزترین لحظلات مراسم هوم بابا و آهاها بود.
گروه هوم بابایی از 5 تا 10 نفر تشکیل می شد و اعضای آن در سنین 8 تا 20 ساله بودند.
نمونه ای از اشعاری که میانداران می خواندند :
امام اولم علی هوم بابا ، هوم بابا
امام دومم حسن هوم بابا ، هوم بابا
امام سومم حسین هوم بابا ، هوم بابا
امام چهارم زین العباد هوم بابا ، هوم بابا
امام پنجم محمد باقر هوم بابا ، هوم بابا
امام ششم جعفر صادق هوم بابا ، هوم بابا
امام هفتم موسی کاظم هوم بابا ، هوم بابا
امام هشتم رضا هوم بابا ، هوم بابا
و الی آخر
***
نمونه دیگر اشعار هوم بابایی :
نمونه ای از آن :
حاج آقای «فلانی» هوم بابا هوم بابا
از آن قروش های درازی هوم بابا هوم بابا
یکیش رو درآر و خرده کن هوم بابا هوم بابا
قسمت بچه های در خونه کن هوم بابا هوم بابا
تا بچه ها راضی بشن هوم بابا هوم بابا
از در خونه ات راهی بشن هوم بابا هوم بابا
سپس میاندار بلند صلوات می فرستد و صاحب منزل و اهل منزل را اینگونه دعا می کرد :
حق برکتش بده آمین
حق عمرش بده آمین
حق سروریش بده آمین
حق تاجش بده آمین
حق کربلایی اش کن آمین
نمونه ای دیگر
***
نمونه دیگر از اشعار آهاها :
بسم الله الرحمن الرحیم؛
والشمس و ضحیها
آهاها آهاها
والقمر اذا تلیها
آهاها آهاها
والنهار اذا جلّیها
آهاها آهاها
واللیل اذا یغشیها
آهاها آهاها
والسماء و ما بنیها
آهاها آهاها
والارض و ما طحیها
آهاها آهاها
ونفس و ما سویها...
آهاها آهاها
***
نمونه دیگر که معمولا در شب نیمه رمضان خونده می شد :
امشب، شبِ نیمه است که ما میهمانیم
هوم بابا، هوم بابا
بر ما حرجی نیست که ما طفلانیم
هوم بابا، هوم بابا
بشقاب را پر از کلوچه کن
هوم بابا، هوم بابا
قسمت بچه های در خونه کن
هوم بابا، هوم بابا
واقعا یادش به خیر
سلام و وقت به خیر
برای اینکه یادمون نره چه کسانی از قدیمترها مسئولیت هایی رو تو روستا داشتن اسامیشون رو می نویسم هرکدوم یه بخشی از خاطرات هستن :
حاج رضا رضایی معتمد مردم
عباس خیرخواه مسئول شرکت تعاونی
عزیز افضلی مسئول شرکت تعاونی
حاج ماشاء الله طالبی شرکت تعاونی
رضا عباسی شرکت تعاونی
محمد رضایی شورا
احسان رضایی شورا
حسن افضلی شورا
رضا عباسی شورا
اسماعیل صباغی مسئول کتابخانه
ابراهیم عباسی روحانی روستا
شورای فعلی آقایان :
رضا عباسی ، مهدی عباسی ، حجت الاسلام شیخ محمد مهدی اسماعیلی
خداوند به همه خدمت گذارانی که درقید حیات هستند سلامتی و به گذشتگان رحمت ومغفرت عنایت فرماید. آمین
سلام و وقت به خیر
امیدوارم سالم و سرحال و شاداب باشید
این بار میخوام اماکن عمومی و فرهنگی روستا رو خدمتتون معرفی کنم امیدوارم مورد توجه قرار بگیره
مسجد محله بالا
حسینیه محله بالا
مسجد محله بایین
کتابخانه و خانه ترویج(اردوگاه تابستانه
ساختمان مدرسه شهید رضایی(اردوگاه تابستانه
ساختمان مسکونی سه طبقه (اردوگاه تابستانه)
دهداری روستای سادیان
بهداری روستای سادیان
اردوگاه بزرگ طلاب جهان اسلام درحال اخذ مجوزات لازم
باسلام و خسته نباشید خدمت شما
یکی از رسوم عام همه روستاها و شهرها در روز عید غدیر مراجعه به منازل سادات است که در روستای سادیان هم در ایام عید غدیر هنوز هم سرزدن و ملاقات سادات برقراره و صفای خاصی داره وقتی دوستان و رفقا چند نفری برای دیدن به منزل سادات می رن
البته ناگفته نماند که طبق اعتقادات مذهبی ملاقات هفت سید در روز عید غدیر مورد اعتقاد مردم است.
به تناسب موضوع اسامی برخی از سادات رو که هنوز هم روز عید در منزل می نشینند و مردم به منازلشون می رن رو به رسم ادب می نویسم.
جناب آقای سید علی آقا حسینی
جناب آقای سید مجتبی حسینی
جناب آقای سید آقاولی حسینی
جناب آقای سید احمد جعفری
جناب آقای سید علی جعفری
جناب آقای سید حسن جعفری
جناب آقای سید روح الله جعفری
جناب آقای سید محمد جعفری
جناب آقای سید احمد جعفری
راستی یاد و خاطره مرحومین سادات رو هم گرامی می داریم :
طلبه شهید سید علی آقا جعفری و مرحوم ابوی ایشون سید کمال جعفری
مرحوم حاج سید رضا حسینی
مرحوم سید آقا حسینی
مرحوم سید محمد حسینی
اگر کسی جامونده شما اضافه کنید تا در متن بیارم ... ممنون
سلام
وقت به خیر و ارادت
یکی از رسوم خاطره انگیز روستای سادیان در نوروز اینه که جوونترها دسته جمعی در روز سیزده به دربه یک غار زیبا در دل کوه میرن .
قدیمترها مردم اعتقاد داشتن این غار نظر کرده است که مثل خیلی از چیزهای دیگه قدیم مستند و قابل قبول نیست.
نکته قابل توجه دیگه اینه که در فصل بهار از سقف غار قطره های آب به داخل تاقچه های داخل این غار می ریخته و در کاسه های سنگی یا همون تاقچه ها جمع می شده و مردم در نوروز و سیزده به در ، آب این غار (که به سوراخ آب مشهوره) رو برای شفا جمع می کردن و می بردن.
مردم قدیم معتقد بودن که در مسیر غار (سوراخ آب) جای سم اسب وجود داره که متعلق به اسب حضرت علی علیه السلام است که این اعتقاد هم اساس و ریشه درستی ندارد.
از رسوم نوروز هرسال بازیهای توسیکا ، دید و بازدید ، کادویی بردن برای عروس جدید ، بیرون بردن عروس جدید هستند ...
شما هم در اضافه کردن مطلب سهم داشته باشید ...