سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، سه چیز را دوست می دارد : کم گویی، کم خوابی و کم خوری ؛ و سه چیز را خداوند دشمن می دارد :پُرگویی، پُرخوابی و پُرخوری . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
سادیان ، سادیانی ، سادیو ، سادیون ، مرق ، سادیان مرق ، باباافضل ، سادیان ، شعر ، حسن طالبی سادیانی ، سادیان در اشعار ، شعر سادیان ، سوتال خوری ، تفریح های روستایی ، سادیان ، سوتال ، ، شعر ، سادیان ، روستای سادیان ، سادیانی ، سادیونی ، سادیو ، شکار گنجشک ؛ تیرکمان ؛ گنجشک خوری ، گوشت گنجشک ؛ روستای سادیان ؛ ، فیلم قدیمی ، جهاد سازندگی ، فیلم در مسجد ، قالی بافی ؛ چله ، پود ؛ قالی بافی در قدیم ؛ تابستان های قدیم ؛ ق ، معلمان قدیمی ، معلمان روستا ، روستای سادیان ، سادیان ، قدیم ترها ، موذنهای روستا ، موذن ، روستای سادیان ، اسامی قرآن خوانهای روستا ، قرآن خوانی ، قدیم ترها ، روستای سادیا ، بازیهای مدرسه ای ، خاطرات مدرسه ، خاطرات قدیم ، مدرسه در قدیم ، پس جوره ، گردو ، پاییز ، باد پاییزی ، قدیم ، خاطرات مدرسه ، خاطر ، تخم مرغ ، لانه کلاغ و کبوتر ، سرگرمی های قدیمی ، قدیم روستا ، تف ، ترقه ، ترقه های دست ساز ،بازیهای قدیم سادیان ، قدیم سادیان ، ساد ، دامداری ، دامداران سادیان ، گله داران روستا ، سادیانی ها ، دعاخوانهای قدیمی روستا ، قدیم ، سادیان قدیم ، سادیان ، رانندگان روستای سادیان ، روستای سادیان ، رانندگان ، سادیان ، امامزاده ، سادیون ، سادیانیها ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :5
کل بازدید :47509
تعداد کل یاداشته ها : 44
103/1/9
7:46 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
[1]
روستایم را دوست دارم مثل همه روستایی ها ، مردمانش را کوچه هایش را ، سادگی هایش را ، اسمش را ، گذشته اش را و ... خلاصه اینکه عاشقش هستم پس برایش می نویسم ... مهدی اسماعیلی سادیانی

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 

دعواشکار گنجشک با تیرکمان و الک و کلک ...دعوا

سلام بر شما گل تقدیم شما
یکی از چیزهایی که برای ما خاطره و برای گنجشکها مصیبت بود قصه شکار گنجشک ها توسط آدم ها بود

در زمان ما مردم بسیار به گوشت گنجشک علاقه نشون می دادند
به همین دلیل برای گرفتن گنجشک به هر راهی دست می زدند

گاهی که گنجشک های بخت برگشته برای خوردن دونه به اتاقها و انباری ها سر می زدند
مردم درب اتاق رو می بستند و با یه دستمال یا چوب به جون گنجشکهای بیچاره می افتادند
و اونا رو می گرفتند و بقیه ماجرا هم که معلومه

بچه های روستا هم از این قاعده مستثی نبودند یعنی برای اینکه از قافله عقب نمونن یه چوب دولو از نهال درخت می کندند
و بعد یه تیکه لاستیک تویی دوچرخه یا کش تمبون پیدا می کردند و یه کفه چرمی هم اضافه می کردند
و یه تیرکمون درست می کردند که کارایی های زیادی داشت مثل نشونه گیری شیشه ها و مقره ها و پرندگان و چرندگان
گاهی هم که از اون طریق موفق به شکار نمی شدند دست به دامن حیله های دیگه می زدند
و یه الک یا غربال می آوردند و زیرش دونه گندم و جو می ریختن و یه چوب زیرش می گذاشتند
و یه نخ به چوب می بستند و بعد نخ رو به یه جایی می بردند که دیده نشن
و بعد هم کنجشکهای  از همه جا بی خبر برای خوردن دونه به زیر الک می اومدند
و صیادان کوچک نخ رو می کشیدند و گنجشکها در دام هوس گرفتار می شدند
و بعد هم باید یه روز کامل تو دست بچه ها دستمالی می شدند و اگر زنده می موندند کشته شده و خورده می شدند

این هم یه خاطره نسبتا تلخ از قدیم روستا ...دلم شکست

 


94/1/22::: 1:0 ع
نظر()